skip to main
|
skip to sidebar
۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۸, دوشنبه
بهار
بهار، باران، رعد
چه رویایی می سازد، روان، بی قید، بی غش
عشق باید ورزید، بی جذبه
ولی من در سنگ و آهن مانده ام در تمدن
چگونه پرکشم قبل از پایان
بی بال مرگ
ای بی بهرگان
کاش می شد ساده بود ساده زیست ساده مرد
بی هیاهوی پوچ انتقام
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
MY POEM
بايگانی وبلاگ
◄
2014
(3)
◄
فوریهٔ
(3)
◄
2011
(3)
◄
اوت
(1)
◄
آوریل
(1)
◄
ژانویهٔ
(1)
◄
2010
(3)
◄
نوامبر
(1)
◄
مهٔ
(1)
◄
ژانویهٔ
(1)
▼
2009
(8)
◄
دسامبر
(1)
◄
اوت
(1)
▼
مهٔ
(1)
بهار
◄
فوریهٔ
(2)
◄
ژانویهٔ
(3)
درباره من
Mohammad Salek
مشاهده نمایه کامل من
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر