خاطره
نصف و نیمه شده
تصویری بر آب، سکوتی مرگبار
و چه زیبا می آزارد، بر دو راهی مانده، به چه می اندیشد
باید خواست فرا سوی نیک و بد را
و تنها امید می ماند با ما
بند گذشته در آینده، رها ناپذیر
و چه سخت است اگر کسی بماند در خاطره ای
ابهتی شکسته، دلی بندزده
منطقی لجوج، خدایی سخت راست، بی عدول
جدال قدیمی مو و چشم نر
باید تراشید سرها را، یا کور کرد چشم ها را
یا شاید
باید شست چشم ها را
و خندید به خاطرهای کودکانه
باید زندگی کرد تضادها را
آنگاه درک خواهیم کرد هزاران منطق بی بنیاد را
نصف و نیمه شده
تصویری بر آب، سکوتی مرگبار
و چه زیبا می آزارد، بر دو راهی مانده، به چه می اندیشد
باید خواست فرا سوی نیک و بد را
و تنها امید می ماند با ما
بند گذشته در آینده، رها ناپذیر
و چه سخت است اگر کسی بماند در خاطره ای
ابهتی شکسته، دلی بندزده
منطقی لجوج، خدایی سخت راست، بی عدول
جدال قدیمی مو و چشم نر
باید تراشید سرها را، یا کور کرد چشم ها را
یا شاید
باید شست چشم ها را
و خندید به خاطرهای کودکانه
باید زندگی کرد تضادها را
آنگاه درک خواهیم کرد هزاران منطق بی بنیاد را
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر